سلام بحرین! سلام چهاردهمین برادر من! منم خراسان!
هنوز دیر ایامی از جدایی ات نمی گذرد.چهل سال جدایی نسبت به سن ۲۵۰۰ ساله مادرمان عمر زیادی نیست.
آنروزی که روباه پیر تو را به دندان گرفته و از مادرمان دزدید،من و دیگر برادرانت بسیار گریستیم.
به یاد داری تو را به چه نیرنگی از مادرمان ایران جدا کردند و به نامادری وهابی سپردند؟ با نیرنگ همه پرسی! همه پرسی که بین مهاجرین وهابی هم بر گزار شده بود! آخر می دانستند تو و فرزندات تمایل به ماندن در کنار خانواده را دارید.
شنیده ام تاریخ وازگون شده و لشگر ابرهه از سوی حجاز آمده است و خون فرزندانت را بر خاکت می ریزد.فقط به جرم اینکه شما ابناء حیدرید!
راستی نگفتم،ولی امری داریم که شب ها از درد فرزندان غزه و پاراچنار و بوسنی و چچن خوابش نمی برد چه برسد به شما که از یک پوست و خونیم!
مطمئن باش هر کاری بتوانیم برایت میکنیم،دلمان می خواهدبرای نجاتت قدم بگذاریم بر آبهای همیشه فارس و تو را در یابیم. انشاءا...
علیرضا آهنج